جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

روز جهانی کارگر
روز ملی آزادسازی خرمشهر
روز جهانی مبارزه با کار کودکان
روز جهانی نوجوان
۲۵ آبان و ...
بهونه‌های زیادی هست که آدم تو رو فراموش نکنه.

------------------------------------------
شروع در تاریخ 97.3.31
جذامیان دلم پیرند
و دست های تو اکسیرند
-------------------------------------------
24 . 23 . 22 . 21 . 20 . 19 . 18 . 17 .
16 . 15 . 14 - 13 - 12 - 11 - 10 - 9 - 8 (مهر)
------------------------------------------
(۴ نفر به صورت خاموش سایت را دنبال کرده‌اند)
* لطفا وبلاگ من را به صورت «خاموش» دنبال نکنید!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب با موضوع «چاووشی تایم» ثبت شده است

یه نوروز دیگه اومد. اکثر زمان چند روز اخر سال رو بیرون بودم و همینجوری میگشتم بین مردم و این جنب و جوش رو نگا میکردم؛ اینکه نوروز چقدر قشنکه، چقدر من احساس تعلق میکنم بهش ... چند وقت پیش یه ویدیو دیدم که متولدین فلان سال در سال جدید چند سالشون میشه. 29 سالم داره میشه. احساس جوونی نمیکنم با اینکه جوونم. شاید دلیلش این سطح متعادل انرژی باشه، این حس بیخیالی، این توانایی ادامه دادن با غمگین ترین رنجها، رسیدن به اینکه خبری نیست، درک اوج تنهای و دوست داشتن. من زندگی رو دوست دارم، سبزه ی هفت سین رو، صدای بارون رو، درخت سر کوچه رو ...

سالهای آینده ای که قراره شامل تلاش برای کار و دغدغه مستقل شدن و فکر کردن به ساختن یه زندگی مشترک باشه؛ گاهی وقتا ترسناک، گاهی وقتا ذوق برانگیزه.

نوروز برا من همیشه صدای این آهنگ چاوشیه:

"نه هوای تازه و نه لباس نو می‌خوام
هفت سین من تویی، من فقط تو رو می‌خوام"

...

"سال نو یعنی تو، وقتی از در تو میای
نذر کردم امشب، سفره چیدم که بیای"

از امروز تا آخر فروردین هر شب میخام بگم به برنامه ام عمل کردم یا نه. میام مینویسمش :)

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۱۴

این روزا یکم گیجم؛ احساس میکنم رخ دادن هیچ اتفاقی دست من نیست. 25 ام دی ماه امتحان فاینال برگزار میشه، ازتون میخوام برام دعا کنین. حدودا چهار هفته فرصت دارم که برای آمادگی. راستی ده جلد از کتابای کمبریج رو در تخفیفات انتشارات جنگل گرفتم در هر صورت من طی دوسال آینده قصد دارم آیلتس بگیرم.

این روزها آدم هایی میبینیم که از ایران میرن و چیزی که من نمیفهمم اینه که چرا در صفحه‌های مجازیشون بعد رفتن نسبت به جایی که بودن فحش مینویسن. نمیتونم درکشون کنم وقتی اینجا خیابونای هست، خونه‌ای هست، آدم‌هایی هست که بخشی از زندگی من، بخشی از روح اونا در حافظه‌ی من جا مونده. برعکس شدم: حرف من اینه فقط یه دلیل میخوام برای موندن. فقط یه دلیل میخوام؛ برای من یه دلیل باقی بذارین ...

برم سراغ چاووشی؛ حدودا یکسالی از همکاری با اشکان عرب - تنظیم‌کننده جدید کارهای اینروزا - میگذره. حداقل خوبیش این بوده که از دوران سمی‌ای که چاووشی همه‌ی کارای آهنگاشو خودش انجام میداد بهتره. بنظر من بهترین کار اشکان عرب «ماهی کنار رود» بود. حس موزیک‌ها بنظرم بهتر شده اما تنظیم‌ها اکثرا توو یه تِم پیش رفتن. در کل در این یک سال کم پیش اومد هیجان زده بشم از شنیدن تِرک‌های چاووشی. بنظرم منطقیه منی که با آلبوم امیربی‌گزند، ابراهیم، شهرزاد... سالامو طی کردم به اینا راضی نشم. همکاران جدید حتما تا اینجای کار در حد همکاران قدیمی نبودن اما باید منتظر موند شاید آلبوم بهترین زمان قضاوت باشه و اینکه از این بشر هیچی بعید نیست. دیشب واقعا دلم خواست آلبوم بیاد یا حداقل یه خبری بده؛ این حجم از بی خبری چرا؟ ...

بهترین آهنگ این یکسال چاووشی با همکاران جدید:

کجا بودی > ماهی کنار رود > سال بی‌بهار > بابِ دلمی > گندم‌گون و اسدالله

- تنظیم کچا بودی و باب دلمی کم از جنایت نداشت :/

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۰ ، ۱۹:۵۷

 

...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۰ ، ۱۵:۴۴

روزها سوار مترو میشوم از این ایستگاه به آن ایستگاه. دیدن چهره های خسته را دوست دارم. در مترو پیدا کردن رد پای غم خیلی هم سخت نیست. دوست دارم از این اکتشافات هر روزه ام عکس بگیرم اما خجالت میکشم ... غصه نخور ای آدم رنجور گوشه ی چشمانم رد غم هایت را نگه میدارم. دیگر با آن روزها خیلی فرق کرده ام قبول کرده ام که خیلی وقت است دیگر خبری از تو نیست ... لعنتی نمیدانم چرا امروز دوباره یادت افتادم من که دیگر آن آدم سابق نیستم. همه ی احساساتم مرده اند. روی تک تک سلولهایم سنگینی غباری صدساله را حس میکنم. مدتهاست که دیگر در جانم چیزی رشد نمیکند ساقه هایم در گذشته جا مانده اند به گمانم هنوزم کنار تو دارند جوانه میزنند ... اه نمیخواهم ... می خواهم حواسم را پرت کنم نمیخواهم به این چیزها فکر کنم: آن طرف تر دختر بچه‌ فال فروش آویزان دختری شده که با وجود صندلی خالی به میله ها تکیه داده. دختر بچه اصرار میکند تا از او یک فال بخرد اما نهایتا دختر کوله به دوش فالی نخرید نمیدانم چرا دختر بچه سراغ من نیامد ... منم که فال میخواهم ... منم که کم تحملم (!)؛ دلم میخواهد سالهای آینده را به یک فال بسپارم ... امروز خبری از اکتشاف جدید نخواهد بود حالم خوب نیست تصمیم میگیرم ایستگاه بعد پیاده شوم و به خانه برگردم همراه چند نفر دیگر نزدیک در میشویم؛ سرم میچرخد ... نباید میچرخید نباید ... نمیتواست او باشد نباید او باشد ولی خودش است. چرا همه جا ساکت شده؟ چرا سرم بی هدف رو به پایین تکان میخورد؟ دنبال صدا میگردد. همه حرکاتم دچار تردید شده اند سرم را بالا میاورم تا دوباره آنجا را نگاه میکنم ... و ناگهان همه چیز آرام می شود ... خبری نیست ... نه از تو نه از آن دختر فال فروش. درها باز میشوند پیاده میشوم.

از واگن کمی فاصله داشتم که کسی دستم را کشید و با کشیدنش زمان را کند کرد ... برگشتم و دیدم دخترک فال فروش همه ی زندگی پر اصرارش را به دستانم گره زده است. بالاخره فهمید من بودم که فال میخواستم. وقتی خیلی جدی داشتم یکی از فالها را انتخاب میکردم طوری که واقعا قرار است آینده ام باشد دختر کوله به دوش از چند متری ما رد شد در حالی که نگاه میکرد: همه چیز عمیق میشود؛ صداها، زمان، اصرارهای دخترک فال فروش حتی قدم های او که میخواهند حرکت نکنند ... و حرکت نکردند.

فال را میگیرم و وقتی شروع به حرکت میکنم حس میکنم مهره به مهره ی ستون فقراتم را گلایه ها دارند میخراشند.

نزدیک که میشوم سلام نمیکنم ... میپرسم کجا بودی ...؟

کجا بودى شبایى که غما می‌کشتنم بى تو؟
نگاه کن تو چشاى خیس تنهاییم منم بی تو

تو اون آغوشى که تنها پناهِ گریه‌ها بودى
شبایى که من این زخمارو می‌شمردم کجا بودى؟

تماشا کن تو این دردو به دنیای من آوردى
تماشا کن تویى که خنده‌هامو با خودت بردى

نمی‌خوام مثل من تنها بشى با گریه‌ها
اما منو یادت بیار هرجا تو تنهایى "زمین خوردى"

هنوزم اون شباى گریه‌ى مستی رو یادم هست
کجا موهاتو وا کردى، کجا بستی رو یادم هست

تو حق دارى اگه رفتى اگه حرفامو یادت نیست
ولى من اینکه گفتى عاشقم هستى رو یادم هست

 

دریافت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۳:۲۵

گوش کن ای دل من 

تو هنوز دل منی

با همه بی ثمری 

تو خودِ شگفتنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۰ ، ۰۰:۲۵

شاید کم کاری این روزهای محسن چاوشی بی دلیل نباشد.

بعد از پایین آمدن در سال گذشته این کم کاری برای من حداقل قابل قبول تر است. ترجیح میدهم محسن چاوشی قدیم را بخاطر داشته باشم؛ چاوشیِ عمو زنجیر باف، هر روز پاییزه، آخرین اتوبوس، تریاق ، کفتر چاهی، ابراهیم ... . حالا بعد از خواندن کتاب شعرش «این عشق هیولایی» همه ی امیدهایی که به آلبوم بعدی داشتم کمرنگ شده. خوانندگی دیگر اولویت چاوشی نیست. بعد از فروکش کردن هیجان آلبوم «بی نام» با بی میلیِ تمام دوباره گوشش دادم و واقعا بعضی ترکهایش خنده دارند. دو ترک اخیر کاملا دم دستی اجرا شده اند و در ترک «ماهی کنار رود» این موزیک است که به چاوشی کمک میکند و از او جلوتر است. زمانی بود که صدایش را عصیانگر میخواندند زمانی که روی اجرای کلمه به کلمه فکر داشت و من وقتی «شرمساری» را میشنیدم کیف میکردم که هاج و واج بودن را به لحن منتقل کرده است. من دیگر موافق فعالیت های اجتماعی اش نیستم؛ بنظرم بس است. حداقل به این شکل بس است.

با وجود همه اینها هنوز امیدهای کمرنگی در کارنامه هنریش وجود دارد که من را دلخوش میکند. شاید برگشتی در کار باشد. برگرد آقای چاووشی ... برگرد سمت بازنده ها؛ بهشت اینجاست:

محسن چاوشی - بهشت من

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۱۵

برای درست انجام دادن کارهایم ارزش قائل نیستند، نمی بینند و حتی تو را به پای بقیه میسوزانند و بر پوست خشک شده ات تیغ میکشند. میتوانید تصور کنید چقدر این ناراحت کننده است؟ هنوز حرفش در گوشم است، شاید تا ابد باشد، اصلا شاید دلیل خیلی از کارها شود؛ همه باز هم میگویند عادت میکنم اما من تنها از خاک باغچه ی حیاطمان میخواهم که به من حق بدهد.

... اولین شیفت کرونا

چون فوج ماهی ها

در نفت می میرم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۰۰
آقای چاوشی درست زمانی که باید در آهنگهایت فریاد بزنی؛
یکنواخت و خطی میخوانی؛ گرچه هنوز خوب!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۱

همه آهنگ یه طرف ثانیه 50 دقیقه 2 این ترک یک طرف. بارها گوشش دادم. تو آهنگ های قدیمی چاوشی یه حس، یه چیزی که نمیشه گفت چیه هست که حتی در آلبوم های موفق جدیدش هم گمشده. ترک «سال بی بهار» نه کامل اما از این حس ها داشت. 

دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۰ ، ۰۰:۰۰

منظره ی پاییز گونه یِ غریبیه؛ دیدن بیمار بدون همراه.

و این روزا من با این آهنگ حال میکنم و جلو میرم:

دو روز دنیا برام

قفس تر از قفسه

بهم نفس برسون

هوام دوباره پسه
هوامو داشته باش

میگن تو مومنی و

دم مسیحاییت

نفس تر از نفسه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۰ ، ۰۱:۰۰