جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

روز جهانی کارگر
روز ملی آزادسازی خرمشهر
روز جهانی مبارزه با کار کودکان
روز جهانی نوجوان
۲۵ آبان و ...
بهونه‌های زیادی هست که آدم تو رو فراموش نکنه.

------------------------------------------
شروع در تاریخ 97.3.31
جذامیان دلم پیرند
و دست های تو اکسیرند
-------------------------------------------
24 . 23 . 22 . 21 . 20 . 19 . 18 . 17 .
16 . 15 . 14 - 13 - 12 - 11 - 10 - 9 - 8 (مهر)
------------------------------------------
(۴ نفر به صورت خاموش سایت را دنبال کرده‌اند)
* لطفا وبلاگ من را به صورت «خاموش» دنبال نکنید!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

یه سریال سردرگم با نویسندگی بینهایت بد؛ سوراخای فیلمنامه یه جاهایی واقعا خنده داره. بازیگری خاتون به عنوان کسی که مثلا قهرمان سریال باشه خیلی بده؛ حتی دیالوگ گفتن هم بلد نیست. مشکل اصلی سریال بازی نگار جوهریان و اشکان خطیبیه که بنظرم خیلی بده (اشکان خطیبی واقعا حال بهم زنه) و قبل از اینا فیلمنامه که هیچ داستان مشخصی نداره. شاید باورتون نشه ولی دو قسمت اول فصل دوم خاتون (مثلا قهرمان داستان) لنگ این بود که چی بپوشه! ... حالا ایناش به کنار بگیم عب نداره ولی دیگه چطور میشه این همه آدم که همشونم تحت تعقیب هستن گله ای توی تهران اون زمان میگردن؟ حالا تیپ خاتون (نگار جواهریان) خیلی جالبه با لباس قرمز یه کیف میندازه رو دستش وسط شهر راست راست میره میاد. رضا فخار هم که خیر سرش سر دسته ی گروه رابین هودیاست و عکسشو همه جا پخش کردن (حالا این به کنار اونم سوار ماشین تووی شهر و جاهایی که خیلی راحت امکان دست گیریش هست میره میاد) ور نمیداره یکم قیافه اشو عوض کنه. بابا لعنتی لااقل بنویس اون ریش بی صحابو میزنه بعد از پخش شدن عکسش.

با این همه نکته های مثبتی هم داره سریال مثلا فیلمبرداری، موسیقی هم که کیهان کلهر ساخته خیلی کمه یعنی فکر کنم کلا سه چهارتا موزیکه، بازی مهران مدیری و از همه بهتر بابک حمیدیان. این بازی بابک حمیدیان رو اینجا ببینید کیف کنید منکه فقط به عشق بازیش ادامه خاتون رو دارم نگاه میکنم.

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۰۴

مثه تر و تازگیِ یه برگ ریحونی

که تاریکترین راهروهای قلبتو جوون میکنه؛

مثه تازگی بوی نارنجی 

که موقع قاچ شدن هوای یه شهرو کنار میزنه تا حسش کنی؛

مثه اون جمله ای که تووی یه کتاب دویست صفحه‌ای زیرش خط میکشی؛

روزام یه کتاب دویست صفحه ای شدن، هوای یه شهر شدن، تاریکترین راهروها شدن ... گوشه‌ی روزام تو رو قاچ میکنم تا هوای یه شهرو پس بزنی، تا تاریکترین راهروهای قلبمو تَر کنی، تا من آخر هر روز یه گوشه بشینم و زیر تو خط بکشم.

چشمهای خیس من این چشمه های غم
دیوونه توان ای رود مهربون
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۰ ، ۱۴:۲۸

تابستون که کار دانشجویی میرفتم یه پسرِ جوون حدودا سی ساله که مبتلا به سرطان شده بود داشتیم؛ تقریبا از زنده موندنش قطع امید شده بود و خیلی درد میکشید طوری که اگه مسکن نمیگرفت از شدت درد فریاد میزد و همه ی بیمارای دیگه، حتی اتاقهای دیگه هم شاکی میشدن. یه شب که آروم بود خانواده اش میگفتن براش مورفین بزنیم که پرستارش میگفت وقتی فعلا درد شدیدی نداره لازم نیست براش بزنیم چون عوارض داره و ممکنه نفسش قطع بشه. اونام آخر سر گفتن خودش میگه ... پرستارش مورفینو داد من که برم براش تو سرم تزریق کنم. وقتی رفتم رو سرش با برادرش داشتم از عوارضش میگفتم که زیاد مصرف کردنش خوب نیست و فلان ... وقتی گفتم خب ممکنه تنفش رو قطع کنه، چشام افتاد به پسره که رو تخت بود در حالی که سفیدی چشماش کاملا زرد شده بود ... چشم تو چشم شدیم و با یک حالت بین ترس و التماس آروم گفت نمیخواد براش تزریقش کنم. قیافه این پسره و داستانش همیشه توو ذهن من مونده؛ اینکه وقتی یه روز از دانشگاه برمیگرده یه دل درد شدید میگیره و بعد از پیگیری میفهمه سرطان داره و حالا فقط منتظر مرگ میتونه باشه. این همه مدت به مادرش خبر نداده بودن. آخ که چقدر سر هیچ و پوک همدیگه رو له میکنیم، آخ که چه احمقانه شب و روز خواب نشستنت پشت فرمون فلان ماشینو میبینی یا گرفتن فلان گوشیو، چه بی در و پیکری وقتی حسرت آدمای پشت گوشیتو میخوری، چه تلاش مذبوحانه ای میکنی که هیچی نبینی و خوش خیال باشی.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۴۷

یه روز اورژانس بیمارستان مخصوص اطفال اینجا بودیم که یه زن باردار با شوهرش اومدن؛ خانمه حالت تهوع داشت. بعد از انجام کاغذ بازی و ویزیت دکتر من رفتم سرم و دارهاشو وصل کردم وقتی کارم تموم شد شوهرش دم در بود از کنارش که رد شدم نفس نفس زدنشو حس کردم بعد اومد با استرس میپرسید ببینه مشکل چیه، که مطمئن شه مشکل خاصی نیست.

این لحظه از اون کارگر ساده همیشه تو ذهن من مونده:

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۰۶