نور چراغا آسمونو تاریک تر میکنن، چه بد!
دقت کردین که خیلیا حتی رفتارهای روزمره شونم عرضه و تقاضایی شده: هیچ چی ارزش این تغییر رو نداره. بگذریم بنظرم وقتی شب میشه زندگی لذت بخش تر میشه حتی قشنگ تر. اصن بنظرم طلوع ماه قشنگ تر از طلوع خورشیده
- شایع بودم یاس گوش میداد:
پنج شنبه عصر رفتم بیرون که چرخی بزنم که هوا ابری شد با ابرای سیاه. میشد دید که مردم قدمهاشونو سریع تر برمیدارن چون رعد و برق مثل یه لامپ یهو آسمانو روشن میکرد. بر عکس بقیه من قدمامو آروم تر برمیداشتم چون علاقه عجیبی به رعد و برق دارم: گوشه ی یه آپارتمان یه جا برای نشستن پیدا کردم که بیشترین میدان دید رو به آسمون داشت نیم ساعتی همینطور گذشت که مادرم زنگ زد که بیا خطرناکه و فلان که منم دیگه برگشتم منظره های قشنگی رو دیدم.
- یه دوست تنبلیم دارم که تعریف میکرد درست وقتی میخواست فصل تنبلیِ کتاب "از حال بد به حال خوب" رو شروع کنه کتابو گم کرده.
- آدم بعضی موقع ها دلش برای نفرت انگیزترین آدمای زندگیشم میسوزه برای دست و پا زدنهای بیهوده اش که هر لحظه اونو بیشتر به پایین میکشه.
- یه کار خوب با یه آدم ثابت ...
- اینجا عشق طعمه ی حریقی ساختگی شده و همه فقط دارن تماشا میکنن: کپسول آتش نشانی فقط یه قدم با اونا فاصله داره.
- کاش خنده ی آدما تو دستخطشون معلوم بود یا حسشون نسبت بهت.
{منچستر با جان کندن 2-1 برد از وستهام. نمیشه امید داشت که
باخت 1-0 با بارسا رو جبران کنه}
زمان داره میگذره گاهی سریع و گاه های بیشتری آهسته اما مثل همه زمانها:
هنوزم آینده پر از محال و گذشته خفه شده زیر کوهی از دلتنگی و حسرت
هنوزم تاریخ رو فاتحان مینویسن
هنوزم بهانه های زیادی برای جنگ پیدا میشه. هنوزم آدما کُشته میشن ...
هنوزم جهت رودخانه صاف میره سمت انتهای زوالی نامیرا
هنوزم آدمای زیادی صف میبندن برای واجد شرایط شدن و تا گردن فرو رفتن تو سیستمی که قراره اونجا خودشونو فراموش کنن
هنوزم معیار آزادی برای احمقها تولید فیلم پورنه
هنوزم خیلی ها بین امید واهی و امید دست و پا میزنن
هنوزم برون گراهای زیادی دلِ تیغ رو ندارن، بخاطر همین تو دنیای مجازی خودشون رو هر روز بی ثمر میکشن.