جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

روز جهانی کارگر
روز ملی آزادسازی خرمشهر
روز جهانی مبارزه با کار کودکان
روز جهانی نوجوان
۲۵ آبان و ...
بهونه‌های زیادی هست که آدم تو رو فراموش نکنه.

------------------------------------------
شروع در تاریخ 97.3.31
جذامیان دلم پیرند
و دست های تو اکسیرند
-------------------------------------------
24 . 23 . 22 . 21 . 20 . 19 . 18 . 17 .
16 . 15 . 14 - 13 - 12 - 11 - 10 - 9 - 8 (مهر)
------------------------------------------
(۴ نفر به صورت خاموش سایت را دنبال کرده‌اند)
* لطفا وبلاگ من را به صورت «خاموش» دنبال نکنید!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

یادم است که در مصاحبه با بعضی از بیماران بخش روان گاهی طوری حرف میزدند که یک شاعر!

حس میکنم در من نقطه ی تاریکی ورم کرده که گلویم را میفشارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۵۵

اشتباه میکردم؛ کتاب شعر «این دست بی صدا» از حسین صفا پر است از تعابیر و تشبیهات کمیاب که ماهرانه کنار هم قرار گرفته اند. بقول معروف غزل هایش حاصل شور است نه کوشش. درست برخلاف کتاب شعر محسن چاوشی که مشخص بود حاصل کوششی برای شعر گفتن بود نه شوری شاعرانه!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۴۶

سیب های سبزِ دست های مسیحایی

شقایق* های کفن شده ی خونم را از نو متولد خواهند کرد؛

در خونم خیلی چیزها جریان دارند

مثلا غزلهای حافظ،

یا دستِ بی صدای صفا، ماهِ پیشانی چاوشی

مثلا یک دشتِ لاله زار از خاطره ها

و سوزهای گاه و بیگاهی که تاریکیِ شبهای شهری را در من مچاله می کند. پاییز نزدیک است چند روزی دیگر که از متولد شدنم بگذرد دوباره وقت رخت های پیر شدن است. پاییز فصل من است؛ منم که پاییز در یادهایم سبز می شوم.

دریافت

 

*شقایق اولین گلی است که در بهار شکوفه می دهد و می روید از این رو می تواند نماد امید و شکوه پس از مشکلات باشد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۲۲

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۰ ، ۱۳:۰۱

تعداد قدم هام در یک شیفت صبح عصر؛ اواسط مرداد بود فکر کنم :)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۲۴

برایم آخر هر روز شبیه پایان یک فصل است،

پایان یک پاییز، یک جنگ!

و آغاز یک کبودی غلیظ دیگر

و حس کردن دوباره ی این تنهایی کور در گلوگاه ها ...

گلدان به دست در مزاری تازه باید خوابید؛

درمان کبودی های دمادمِ ما خاکی تازه است!

تنهایم ... احساس تنهایی میکنم.

چیزی عوض نشده. روزها مثل همیشه اند اما احساس تنهایی میکنم.

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۱۰

امشب سومین شیفت ... هفت شیفت تا پایان این کاردانشجویی نکبت. کاش پرستاریو اینطوری شروع نمیکردم. امروز پیگیر نحوه پذیرش بیمارستان امام علی شدم؛ از بیمارستانای خوب اینجا. مثه اینکه سیستمش کلا جداست و آزمون ورودی داره؛ خدارشکر ایشالله بتونم قبول شم حداقل این خراب شده دیگه نیام که یه سری بیسوادِ لاس زن با عقده مسئولیت دار شدن. یکیم نیست به این سرپرستاره بگه آخه من که میدونم چطوری سرپرستار شدی پس با بچه ها حرف از علم و پرستاری نزن دیگه.

-- -- --- ***

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۵۸

I want to fight for my future ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۵۱

دیشب اولین شیفت شبم بود و بخاطر شرایط بحرانی بیمارستان ها و کم بودن تعدادمون هیچ کدوم از ما حتی نتونستیم استراحت کنیم. حالا من یک ساعتی فرصت شد استراحت کنم اما اون یکی پسر هم شیفتی من اصلا نشد و صبح دیگه چشماش قرمز شده بود؛ حتما میخواید بگید پولشو میگیرین! در هر صورت کاری که اصلا شدنی نبود، انجام شد و احتمالا همراه با خطاهای انسانی ناشی از خستگی و تصمیمات غلط بالادستی در گذشته و حالا. ناامید کننده تر اینکه بنظر امیدی هم به گرفتن تصمیمات درست در آینده نیست؛ یه آدم اشتباه جای آدم اشتباه سابق رو از چنگش در میاره.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۵۱

شاید کم کاری این روزهای محسن چاوشی بی دلیل نباشد.

بعد از پایین آمدن در سال گذشته این کم کاری برای من حداقل قابل قبول تر است. ترجیح میدهم محسن چاوشی قدیم را بخاطر داشته باشم؛ چاوشیِ عمو زنجیر باف، هر روز پاییزه، آخرین اتوبوس، تریاق ، کفتر چاهی، ابراهیم ... . حالا بعد از خواندن کتاب شعرش «این عشق هیولایی» همه ی امیدهایی که به آلبوم بعدی داشتم کمرنگ شده. خوانندگی دیگر اولویت چاوشی نیست. بعد از فروکش کردن هیجان آلبوم «بی نام» با بی میلیِ تمام دوباره گوشش دادم و واقعا بعضی ترکهایش خنده دارند. دو ترک اخیر کاملا دم دستی اجرا شده اند و در ترک «ماهی کنار رود» این موزیک است که به چاوشی کمک میکند و از او جلوتر است. زمانی بود که صدایش را عصیانگر میخواندند زمانی که روی اجرای کلمه به کلمه فکر داشت و من وقتی «شرمساری» را میشنیدم کیف میکردم که هاج و واج بودن را به لحن منتقل کرده است. من دیگر موافق فعالیت های اجتماعی اش نیستم؛ بنظرم بس است. حداقل به این شکل بس است.

با وجود همه اینها هنوز امیدهای کمرنگی در کارنامه هنریش وجود دارد که من را دلخوش میکند. شاید برگشتی در کار باشد. برگرد آقای چاووشی ... برگرد سمت بازنده ها؛ بهشت اینجاست:

محسن چاوشی - بهشت من

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۱۵