جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

روز جهانی کارگر
روز ملی آزادسازی خرمشهر
روز جهانی مبارزه با کار کودکان
روز جهانی نوجوان
۲۵ آبان و ...
بهونه‌های زیادی هست که آدم تو رو فراموش نکنه.

------------------------------------------
شروع در تاریخ 97.3.31
جذامیان دلم پیرند
و دست های تو اکسیرند
-------------------------------------------
24 . 23 . 22 . 21 . 20 . 19 . 18 . 17 .
16 . 15 . 14 - 13 - 12 - 11 - 10 - 9 - 8 (مهر)
------------------------------------------
(۴ نفر به صورت خاموش سایت را دنبال کرده‌اند)
* لطفا وبلاگ من را به صورت «خاموش» دنبال نکنید!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

من عوض نمیشم!

دوشنبه, ۳ بهمن

برای اینی که هستم خیلی عذاب کشیدم. تقریبا هر جمعی تلاش کرده منو مثه خودش کنه. نه یه تغییر خوب، صرفا یه جور همرنگی اما من این چیزی که هستم رو دوست دارم. یه زمانی بود که خیلی از این بابت ناراحت میشدم؛ از حرفای بقیه، از مسخره شدن، از تنها بودن، تنها موندن ... راستش من آدم ساکتیم. حال ندارم به جوکای جنسی بخندم. حوصله ندارم قیافه جدی رو وقت معامله تحمل کنم. من حرف مشترکی ندارم با اکثر اینایی که دورم هستن.

همه اینا یه نقطه ضعقه توو دنیای امروز؛ بخاطر اینه که هیچی نمیخام توو این دنیا. فقط میخام یه گوشه باشم که میدونم نمیشه. شاید آزادترین آدمای این شهر همون زباله گردا باشن، همون بی خانمان ها ...

من اینی که هستمو دوست دارم. ریسه هامو روشن میکنم ذوق میکنم، نورش رو دوست دارم. هاپو رو نگا میکنم. ذهنم خیلی درگیر گیتار آکوستیکه، فک کن گوشه اتاق بشینم و من برات ساز بزنم. یه بار دوس داشتم توو ماشین سردم باشه بعد پتو بزنم روم لباس آستین کوتاه پوشیدم یه پتو بردم توو ماشین رفتیم بیرون. وای چقد بهم گفتن تو هی بزرگ نمیشی، هنوز بچه ای D: ... خب آره، هنوزم مثه یه بچه میمونم که فکرش لا پای مردم نیست و خیلی دنبال یه عشق عزیز گشته از اونا که حافظ میگه، صفا میگه ... بعضی وقتا حس میکنم شمام دوست دارین تا این حد خودتون باشین؛ بدون ریکشن و حرفا و جوابای با برنامه ... شاید اینه که غذابتون میده.

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۰۳

نظرات  (۱)

منم خیلی آدم ساکتی هستم. ساکت بودن رو به چرت و پرت گفتن و چیز شعر گفتن ترجیح میدم. هر جا هم برم همین هستم. باور کن چند پیش پنج روز خونه ی یکی از فامیل ها بودم مجبور بودم حرف بزنم باهاشون و این عذابم میداد.
پاسخ:
عجب شرایط سمی ایه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.