شروع شد
دوشنبه, ۴ مرداد
امروز اولین روز کار پرستاریم بود البته با عنوان کاردانشجویی. سخت بود تمام مدت تقریبا سر پا بودم و در حال رفت و آمد. قبلش خیلی دودل بودم برای رفتن به کاردانشجویی ولی الان میگم چه کار خوبی کردم. میدونی راستش دلیل اون دودلی ترس بود؛ فکر کنم اکثر همکلاسیام هم این حسو دارن؛ اینکه یهو بخوای این مسئولیت ها رو به دوش بگیری. اما حالا این کار دانشجویی فرصت خوبیه تا از قبل آماده باشی. بالخره شروع شد اون روزی که برام پُر ترس بود ولی راستش اونقدرام ترسناک نبود. الانه که جمله زیر رو درک میکنم، خوندن و تکرار کردنش فایده نداره:
On the other side of fear is freedom.
۰۰/۰۵/۰۴
واقعاً هم سخته واسترس داره چون کار پر مسئولیتی دارید و با جان آدما سروکار دارید البته اولش استرس زاست بعدش که زدی تو کار استرست میریزه وبدون ترس به کارت ادامه میدی و از ترست خندت میگیره .کلاً شروع هرکاری استرس زاست . خدا قوت دادا.
راستی واکسن دوزدوم چیشد واستون زدن ؟