رفقا، عینک تارا رو با کمک هم خریدیم
مادر تارا 23 سال داشت اما چهره ای 35 ساله داشت. مادری با غیرت که هر روز با زندگی در جنگ است. دوازده سالگی ازدواج کرده و حالا روزها برای او چهار صبح آغاز می شود و مشغول پخت نان می شود و از این راه مخارج زندگی خود و دو بچه اش را به سختی تامین می کند. شوهرش؟ دو سال است معتاد شده خودش اینگونه میگوید: «تارا پدر دارد، اما انگار ندارد.»
در همه این مدت تارا ساکت است نگاه رو به پایینی دارد اما بالاخره می توانیم به سختی از او بخواهیم رنگ قاب عینکش را انتخاب کند. موهای تارا فرفری است من عاشقش شده ام مادرش می گوید تارا به او گفته می خواهد دکتر شود و برادرش پلیس. تا جایی که بتوانم مراقب تارا می مانم تا به چیزی که می خواهد برسد.
فکر میکنم تارا امروز از خوشحال ترین های زمین بود گرچه خیلی بروز نداد :)
* از همتون ممنونم بخاطر کمکی کردید.
* این هم عکس فاکتور عینک تارا که یک هفته دیگه آماده میشه:
پست های مرتبط:
رفقا، تارا به کمک ما نیاز داره
هزینه عینک تارا جمع شد، ممنون از همه شما رفقا
چقد من دیر دیدم پست تارا رو و شرمنده شدم ...