شاید نزدیک تر از دیروز
سه شنبه, ۲۳ مهر
در آستانه ی آنژیوگرافی سوم احساس میکنم هر روز مادرم به مرگ نزدیک تر می شود شکستگی اش را احساس میکنم مثل قبل نیست که پا به پای من راه برود و قدم بزند خستگی اش را احساس میکنم. اینکه اتفاقی مرا به این فکر میبرد که ممکن است روزی فرا رسد و تنها سوال شکل گرفته در ذهنم این است که من چگونه خواهم شد: ممکن است راحت کنار بیایم ممکن است آنقدر درگیر شوم که دست از همه چیز بردارم. کنترل این فکرها دیگر دست خودم نیست فکر اینکه با خاطره های تلخ می شود چه کرد؟
۹۸/۰۷/۲۳
از ته دل براش آرزوی شفا و سلامتی میکنم. منم مادرم چند سال پیش چند بار سکته کرد و آنژیوگرافی و در آخر عمل باز قلب.