سازگاری
سعید میگوید باید با اطرافمان سازگار شویم او معتقد است اوضاع جامعه نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است و در حرفایش سعی کرد به من بفهماند زندگی را خیلی تاریک مییینم او این را تایید کرد که بدی ها را نمیبیند تا خوبی ها را ببیند. سعید کسی نیست که مطالعه ی زیادی داشته باشد صرفا اعتقاداتی دارد احتمالا شبیه به همه. سعید آدم رو مخی نیست ولی تقریبا به هیچ چیز فکر نمی کند از آن آدمهای باد کن که آدم فکر می کند هیچ چیزی را حس نمی کنند. بنظرم زندگی اش بیش از حد فیزیکی است.
سعید دوست صمیمی ام نیست فقط دوست دانشگاهی ای است که گهگاه که گشادیش فروکش کند مسیری را بعد از دانشگاه با من پیاده می آید و مجبورم حرفهای خودپسندانه اش را تحمل کنم البته تلاش های بچگانه اش برای سر در آوردن از زندگی هر کسی غیرقابل تحمل ترش میکند. در این مسیر تمام تلاش من این است که بارها به او بگویم خسته است و میتواند تاکسی بگیرد و من هم موزیکم را گوش کنم. باید راهی را پیدا کنم که آهسته با او فقط سلامی داشته باشم.