سَری آسوده
شنبه, ۱۸ خرداد
ما در این عالم
که خود کنج ملالی بیش نیست،
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
[شهریار]
صدای بچه دبیرستانیا رو که از امتحان دارن برمیگردن از پنجره ی باز اتاق میشنوم، چقدر دلم برای اون زمانها تنگ شد برای زنگای ورزش، برای کلاسای it، دلم تنگ شد برای از حفظ پروین اعتصامی خوندن معلم ادبیات، برای پنجشنبه سالن گرفتن بچه ها، برای زمانی که سری آسوده داشتیم زیر بال خویشتن.
به فکر اینم که زمان میتونه بی رحم ترین ابزار خدا باشه برای انتقام از ما، فکر اینکه چرا همش از سختی های راه تغییر و ادامه دادن حرف میزنیم وقتی که سکون هم دقیقا به اندازه تغییر سخته با این تفاوت که ته سکون هیچی نیست. ما به زمانهای کوتاهی برای غرق شدن در بی حرکتی نیاز داریم. بی حرکتی ای شبیه به یک کما: کوتاه کوتاه کوتاه.
۹۸/۰۳/۱۸