رهایم کن

- زیاد مهربون بودنم خوب نیست؛ آدم آسیب میبینه اما هنوزم ترجیحم اینه که مهربون باشم. شایدم نمیتونم نباشم! کاش میشد یکم نامهربون باشم. 

- دارم برای این استخدامی که قراره بیاد میخونم. نمیدونم شاید اگه استخدام بشم همینجا بمونم. نمیدونم هیچی از آینده نمیدونم. فقط سعی میکنم برای هر دوش آماده باشم.

- گشادیم حدی داره و من هنوز باشگاه نرفتم.

- سطح شعوری محیط کاری تو بیمارستان واقعا از سطح شعوری جامعه پایین تره.

- این همه وایب خوب میگیرم از مردم و این بهم انرژی خوبی میده.

- بنظرم در طول تاریخ در زمینه های مختلف هم به مردها ظلم شده هم به زن ها. اگه به اندازه یه مرد کار میکنی خب باید اندازه اونم حقوق بگیری: من موافق اینم. خیلی از همکارای خانمی که باهاشون کار میکنم از خداشونه بشینن خونه و شوهرشون خرجشونو بده و سر کار نیان. خوبه که دیگه در این صورت لطفا قیافه نیان! 

- من دارم زیر ترک "رهایم کن" چاوشی غرق میشم

- خب اگه خدا بخواد از شر اون برادر اسکولم داریم خلاص میشیم و جنازه اشو قراره ببره یه شهر دیگه. بالخره نتیجه زرنگ بازیاشو داره میبینه.

- استفاده از فضای مجازیو کمتر کردم؛ خسته نشدی از زندگی نکردن؟ از قطره قطره آب شدن؟ از همرنگ دور و ورت شدن؟ از اینکه هنوز یه املت بیرون شهر نخوردی؟ رستورانای شهرو نگشتی؟ خیابوناشو ندیدی؟ درختاشو نمیشناسی؟ خسته نشدی؟ ... خسته نشدی از این همه پاییز دیدن و سیگار نکشیدن؟ خسته نشدی از این همه تنهایی دستای سردِ توی جیبت؟ خسته نشدی ...

- بچه ها من یه روتین پوستی رو یه شش ماهی شروع کردم. اگه شمام پوست چربی دارین و صورتتون جوش زیاد میزنه از اینا استفاده کنین. از نارنجیه یا وسطی به عنوان شوینده هر روز استفاده کنین بعدش از کرم سمت راست بعد شستن صورتتون استفاده کنین. منکه خیلی راضیم. 

 

قفس

برای شمام مثه من؛

دیدن رنگین کمان دیگه قشنگ نیست؟!

فکت

سواد آن چیزی ست که در زندگی بدرد میخورد!

لری

جهت بگایی: 

 

دریافت

روح - Soul

شاید تحملم اینقدر بوده ...

 

آخرین روز سال

-  امشب شیفتم؛ ممکنه آف بشم چون بخشمون بسته شده (فعلا که زنگ نزدن برم)

- هیچی برام ناراحت کننده تر از دیدن کارگرهایی نیست که سر چهارراه ها نشستن و منتظرن یکی بیاد که برن سر کار. این همه کار کنی آخرشم هیچی. یه بار سوار تاکسی شدیم یکشون سوار شد یه جا از حرفاش گفت: بعضی روزا از صبح تا شب کار میکنم و باز آخرشب هیچی ندارم. مادرتو گاییدم آقای .......!

- آدمی رو شناختم که عصر از خواب پا میشه و کل شبو بیداره تا صبح. برای فرار از کابوس گذشته

- دلم سفر میخاد اما پول ندارم.

- کوچه خیابونای شهرمو دوس دارم همیشه دلم براشون تنگ میشه.

- دیشب تو خواب ... بگذریم. داشتم به این فکر میکردم که من قبل از کشش جنسی از نظر عاطفی جذب یه نفر میشم.

- دلم خونه جدا میخاد اما پول ندارم.

- دلم یه تجربه جدید میخاد اما نمیدونم چی! روزام حس یکنواخت بودن دارن.

- دلم موتور میخاد از این موتور قشنگا اما نباید پولمو بدم به این چیزا ...!

- یکی از دلایلی که مستقل شدنو دوس دارم اینه که با شورت تو خونه بگردم!

- آهنگ "نفس بریده" یگانه و فرزاد فرزین ک*ر میشن وقتی چاوشی میخونه خلاصه تفاوت را احساس کنید.

- خیلی کارامو عقب انداختم. از خودم ناراضیم. نمیدونم چطور درستش کنم

- خیلی تو نت میچرخم از اینم ناراضیم.

- پیتزا شده 600 تومن؟! سالاد سزار 300؟!! شوخیه دیگه

- سال جدید سال مهمیه برام و تقریبا همه چی قراره جدی باشه و گرنه نمیشه. باید به سه تا چیز برسم: زبان =» ورزش =» موسیقی

- آدمای اینجا اینقدر عقب افتاده هستن که وقتی میگم شعر میخونم و علاقه دارم میگن پسر مگه شعر میخونه! میتونین درک کنین بین این آدما بودن چقدر تهوع آوره؟

- نوروزمون هم مبارک، نورزوی که تو قلب مردم این کشور جاریه بدون بریز بپاش...

به خدا

روزهایی چاوشی آهنگ جدید میده و گوش میدم

دلم میخواد بتونم شعر بگم، ساز بزنم، آهنگسازی کنم.

امروزم یکی از اون روزها بود

مخصوصا که من از این آهنگ امروز خوشم اومد

مسموم کننده

باهاش دعوا کردم و گفتم تو اینجور آدمی هستی؛ پول مردمو بالا کشیدی و عین خیالت نیست. تفریحاتت به راست، کوه میری هفته ای دوبار. به یه ورم نیست چه گوهی میخوری ولی میخای پول ما دوتا رو هم بالا بکشی هر چقدرم کم باشه. جالبه که میگه "مرد" بودم که تونستم پول مردمو بالا بکشم.

این داستان خیلی از این مردمه

که سر مردم کلاه گذاشتن میشه زرنگ بودن و با عرضه بودن!

من نمیتونم اینجوری با عرضه باشم که پول فلان پسر روستایی رو بالا بکشم و فکر کنم «مرد» شدم. اگه قیافه و دستای این پسرو میدین؛ چقدر تو مسموم کننده ای پسر!

حالم بهم میخوره از این اجتماع، از این جامعه که آدمایی مثل تو رو زودتر نمیشناسه

مثه من که بوی گوه بودنتو از صد کیلومتری حس میکنم.

لطفا

بنده انسان شادی نیستم

به انسانهای دیگر رجوع کنید

چه شد

خسته ام ...

و امروز از ته دل به اینجایی که دارم زندگی میکنم فوش دادم

حالم بهم میخوره از اینکه مجبورم

حتی محبوریم زندگی کنیم

حال بهم میخوره از سوالای تکراری مادرم

خسته شدم ...

خسته شدم از دیدن آدم

از اینکه هیچ حقی ندارم. ماها حقی داریم اصن توو این کشور.

خیلی وقته برنده نشدم. توو هیچی اول نشدم. فکر کنم آخرین بار اول دبیرستان بود.

میتونستم اول بشم اگه ...

خسته شدم از شخم زدن زمینی که ماله من نیست

چی داشته این کشور جز بدبختی

چیکار کرده برای ما جز بدبختی