بنظر شما امیدی مانده؟
مجید حسینی جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران حرفهای درستی میزند و چون جایگاه رانتی طبقهای جدا شده را مورد نقد قرار میدهد همه روزه در رسانههای وابسته داخلی و خارجی تخریب میشود؛ اینکه بحث درباره نقدهای درستش را به زمین جنگهای شخصی بکشانند تا عامهای بیسواد و تحت سلطه فکری رسانه، نقدهایش و جنگ اصلی را فراموش و مسئله ما را از کودکان کارِ بیشمار و تعداد بالای تجربهی تجاوز در بین آنها، به یک نفر؛ یعنی فرزند مجید حسینی منحرف کنند. یا مسئلهی بزرگ تبعیضهای جنسیتی در بازارکار را به سمت استادیوم رفتن زنان منحرف میکنند؛ حتما استادیوم رفتن حق زنان است اما در حال حاضر مسئلهی اولِ کدام زنان است؟ زنانی که برای زنده ماندن مجبور به تنفروشی هستند؟ یا زنان سرپرست خانوار زیادی که زیر چرخهای بازاری ناعادلانه هر روز مجبورند بخشی از جسم و جان خود را فراموش کنند؟ استادیوم مسئلهی کدام یک از زنان محروم مانده از همه چیز در سیستان است؟ بنظر من در بیشتر موارد استادیوم مسئلهی طبقهایست که از کافهگردی در زعفرانیه و نیاوران خسته شده و در نهایت از شریف به غرب اپلای میکند! ... استادیوم رفتن زنان مهم است اما هنوز مسئلههای اساسیتری در جامعه وجود دارد که نباید اجازه داد زیر سروصدای تصنعی رسانهها خاموش شود.
مسیری که دولت باید انتخاب کند واضح است با این حال اکثر مواقع مسیر دیگری را انتخاب کرده! مثلا اینکه برای حمایت از مدارس غیرانتفاعی صندوق حمایت میزند یا مالیات پزشکان را کم میکند. بنظر این روزها مافیا از هر چیزی قدرتمندتر است آنقدر که حفظ منافعِ گروهی فدای محروم ماندن و له شدن میلیونها نفر میشود؛ انگار که دو کشور شدهایم با سرنوشتهایی کاملا بی ربط؛ کشوری که عمومیترین حقوق شهروندی را به دیگری میفروشد.
با استادیوم رفتن خانم ها مخالف نیستم ولی خیلی حق های دیگه دارن که ابتدا باید اونها رو درخواست کنن.