قلبم
جمعه, ۲۲ بهمن
مثه تر و تازگیِ یه برگ ریحونی
که تاریکترین راهروهای قلبتو جوون میکنه؛
مثه تازگی بوی نارنجی
که موقع قاچ شدن هوای یه شهرو کنار میزنه تا حسش کنی؛
مثه اون جمله ای که تووی یه کتاب دویست صفحهای زیرش خط میکشی؛
روزام یه کتاب دویست صفحه ای شدن، هوای یه شهر شدن، تاریکترین راهروها شدن ... گوشهی روزام تو رو قاچ میکنم تا هوای یه شهرو پس بزنی، تا تاریکترین راهروهای قلبمو تَر کنی، تا من آخر هر روز یه گوشه بشینم و زیر تو خط بکشم.
چشمهای خیس من این چشمه های غم
دیوونه توان ای رود مهربون
۰۰/۱۱/۲۲