فکر فرار
يكشنبه, ۲۵ آذر
شده تا حالا دوست داشته باشید از خیلی چیزا فرار کنید؟
مثلا از درس، دانشگاه
از خانواده، از شغل از بیمارستان، حتی از خودت و هر زوری که برای آینده میزنی
فرار کنی، بری از همه جا ...
بری و تابستانهاش زیر آسمان شب بخوابی ستاره ها رو بشماری و روزا بی هدف قدم بزنی، به سمت نا کجا. پاییزهاش زیر باران خیس بشی و زیر برگ درختا مدفون. زمستانهاش روی برفای پا نخورده پا بذاری و از سرما نوک دماغت یخ بزنه و یه گوشه از شهر دور از شلوغیاش آتیش روشن کنی و دستات رو بگیری روش و گرماش رو حس کنی که از رگای دستت خودشو به کل بدنت میرسونه.
آتیش تا ابد روشن نمیمونه. زمستان یکی از سالها هم زمستانِ سردی باشه و تو یه گوشه از این دنیا به ظاهر از سرما بمیری!
۹۷/۰۹/۲۵