دیشب بعد زلزله با رفیقم رفتیم میدان فردوسی نشستیم وسط حرفامون گفت دیگه زندگی تو ایران خایه میخواد اندازه خربزه مشهدی! ... یه تاکسی هم بود اهنگ (یارم ای یار ...) هیراد رو گذاشته بود کل مدت دور میدان چرخ میزد. مگر وا میداد این بشر :/
یکم عجیبه ولی من عاشق ترافیک میدان فردوسی به طرف خیابان کسری تو این ساعت روز هستم الان یک ساعت طول کشید این فاصله کم.
نه رامِ مردم اهلم، نه صیدِ مرشدِ شهر
نشسته ای که نسیمی مرا ز من برباید
there are days that define your story beyond your life!
روزهایی هستند که داستانت ورای زندگیت تعریف میشه
یادش بخیر هاا یه روز اناتومی داشتیم استاد گفت اون قسمته که خاکستریه فرونتال ... بعد یکی از دخترا گفت استااااااااااااد (لطفا کشیده بخوانید) ... استادم گفت: جانم :دی
- استاااااد اون رنگش فیلیِ نه خاکستری !
+ خدایا توبه مگه رنگ فیلی هم داریم :|