یه زمانی هفده سالم بود انگار که بیست سال پیش بوده!
به زنان خود مهر ورزید چرا که آنان اسیر اراده ی شمایند. آنان امانت های خدا محسوب می شوند، به نام خدا با آنان ازدواج کرده اید و آنان بر شما حق دارند زیـــــرا: فرزندان شما را در رحم خود نگهداری میکنند!
+ "داستان سربازها برعکس سیاست مدارها کوتاه و غم انگیز است"
+ منچستر برای سومین بار متوالی برد اونم 4 -1 و من الان خیلی خوشحالم و هیچی برام مهم نیست. همینطور ادامه بدین که شرف بر درودتون!
از دنیایشان باید فاصله گرفت
از دموکراسی سودآورشان
از حقه بازی هایشان
از رابطه های بی ارزششان: مثلث، مربع ...
دنیای خودت را باید دنبال کنی هر چقدر هم که میخواد از نظر دیگران خنده دار باشد.
آدم این تاریخ نبودن اصلا هم بد نیست.
به واژه سلیبریتی آلرژی پیدا کردم! شماها خر کی باشین آخه!
(خیلیاشون منظورمه)
بعد از برد ۵-١ منچستر با یه بازی که مثل زمان فرگوسن بود منم مثل قدیما خیلی زیاد منتظرم فردا بیاد ببینم چند چند میشه بالاخره ... قدیما اصن یه وضع خل و چل بازی بود فکر کنین ساعت ۶ صبح بلند میشدم تکرار فوتبالای منچسترم نگاه میکردم :|
فردا شاید برم سینما بیرون پارک شایدم عکاسی بعد از فردا هم دیگه فرجه است و خرگ و سرم!
بعدا نوشت: فقط نشستم بازی رو نگا کردم
گاهی به این فکر میکنی که نکنه بعد از مرگ هم ولت نکنه!
نکنه حتی شده کشون کشون خودشو بهت برسونه
نکنه مرگم مثل خواب باشه
نکنه خواب همون مرگ باشه. نکنه خوابم نکنه مُردم.
نه بیخیال بابا این زندگی نمیتونه مرگ باشه، نمیتونه خواب باشه
- احمق تو زنده ای ببین داری نفس میکشی داری زمستونی رو که درونت شروع شده رو حس میکنی. ببین آسمان آبی رو که چطور سعی میکنه بی نیاز بنظر برسه.
چیزای که گفتی نشونه ی زنده بودن نبود همه مون از یه جای به بعد به امید مردن زندگی میکنیم!