من حرفامو مینوشتم وقتی تو آشغالاتو پرت میکردی بیرون!
زمان داره میگذره گاهی سریع و گاه های بیشتری آهسته اما مثل همه زمانها:
هنوزم آینده پر از محال و گذشته خفه شده زیر کوهی از دلتنگی و حسرت
هنوزم تاریخ رو فاتحان مینویسن
هنوزم بهانه های زیادی برای جنگ پیدا میشه. هنوزم آدما کُشته میشن ...
هنوزم جهت رودخانه صاف میره سمت انتهای زوالی نامیرا
هنوزم آدمای زیادی صف میبندن برای واجد شرایط شدن و تا گردن فرو رفتن تو سیستمی که قراره اونجا خودشونو فراموش کنن
هنوزم معیار آزادی برای احمقها تولید فیلم پورنه
هنوزم خیلی ها بین امید واهی و امید دست و پا میزنن
هنوزم برون گراهای زیادی دلِ تیغ رو ندارن، بخاطر همین تو دنیای مجازی خودشون رو هر روز بی ثمر میکشن.
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود ولی من اینطوری حلش کردم خیلیم ابتکاری.
- با اینکه خیلی با کوهنوردی غریبه نیستم ولی هنوز نفهمیدم چرا باید از کوه بریم بالا، پارکای شهر رو ترجیح میدم.
یه جای از "قمار باز" وقتی مرد برای کمک به فرد مورد علاقه اش و برای پول درآوردن به قمارخانه میرود و بعد مینویسد که:
"ولی چیز عجیب این بود که از دیشب تا به حالا از وقتی که کنار میز رو پوش سبز ایستاده بودم و بسته ی اسکناس ها را میبردم، عشقم در درجه دوم اهمیت قرار گرفته بود. آیا ممکن است درست یک قمار باز شده باشم؟ ... زندگی ام به دو قسمت تقسیم شده بود و من از همان شب عادت کرده بودم که خودم را به خطر بیندازم. شاید این پول بود که این سر گیجه و اختلال حواس را به من داده بود، و شاید هم بهتر از این چیزی نمی خواستم"
- این آخرین ساعتای سال میخوام به خودم بگم: بیا رو یه کاغذ بنویسیم از فرسودگیِ عمیقِ سالی که گذشت و پاش یه امضای تر و تمیز بزنیم. میخوام بهت بگم: هی رفیق هیچوقت برای شروع دیر نیست اصلا به آغاز تو سوگند ... بسم الله.
«نـــوروز مبـــــارک»
میشه همون اول صبح صورت مادرتو ماچ کنی، میشه ساده بخندونیش
میشه برای روز دیدار لحظه شماری کرد: هر چند دور
میشه نگاهتو قفل کنی رو چیزی که میخوای
میشه نوروز امسال رو متفاوت باشی
میشه قرار بذاری هر هفته یه کاری که تا حالا تجربه نکردی رو انجام بدی: مثلا نصف شب و دوچرخه سواری با دوست صمیمیت.
میشه کر شد، کور شد اما به آرزوت رسید
میشه گفت گوه نخور ...
اصلا چرا ماجرای زندگی رو پیچیده کنیم؟ میشه با دلمون زندگی کنیم: ساده، بدون بازی، بی ریا ...
+ شما هم به این "میشه" ها اضافه کنید.