جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

« غریب اگر نیست، غریب وار هست »

جوان خام!

روز جهانی کارگر
روز ملی آزادسازی خرمشهر
روز جهانی مبارزه با کار کودکان
روز جهانی نوجوان
۲۵ آبان و ...
بهونه‌های زیادی هست که آدم تو رو فراموش نکنه.

------------------------------------------
شروع در تاریخ 97.3.31
جذامیان دلم پیرند
و دست های تو اکسیرند
-------------------------------------------

(۴ نفر به صورت خاموش سایت را دنبال کرده‌اند)
* لطفا وبلاگ من را به صورت «خاموش» دنبال نکنید!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

من حرفامو مینوشتم وقتی تو آشغالاتو پرت میکردی بیرون!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۱۶
- آدمایی که خوب زندگی میکنن خوبم میمیرن // تنگه ابوقریب
- بیچاره هنری که بابک جهانبخش فکر میکنه رسالتی از اون رو به دوش داره.
- یکیم نوشته بود راه که بیفتی، پشمات میریزه.
- خیلی وقته دیگه برای درختام پلاک گذاشتن ولی تو هنوزم همون احمق همیشگی هستی و این خوبه.
- با گیتاری شکسته بر دوش در امتداد ساحلی غروب گرفته شروع کرد قدمهایش را. مسیر مشخص بود: به سمت رویایی تف شده در گذشته.
- یکیم یه فیلم فرستاده نوشته پلنگ وطنی: نهایت بشه اینا رو خرای وطنی حساب کرد.
- "اگر اهدافت تو را از ازدحام دور میکند، تنها بمان!"
- میدونستی زمان مقدم بر هستیه حتی؟
- با همه ی این اتفاقا هنوزم احساس میکنم امسال سال خوبیه.
- زندگی شده چشمانَش و هر نوع ندیدنی رهاییه: قسم به سلسله های دیدار
- دیگه ساعت 6 و نیم هوا تاریک نیست منم دیگه اون آدم سابق نیستم.
- اون زمانا هیشکی اونو نمیدید اما میدونی مهم چی بود؟ مهم این بود که اون ادامه داد.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۰۳
امروز آرمانو دیدم دوست دوران دبیرستانم. مهندسی برق میخونه. تو تعطیلات نوروز سینما فرهنگ "متری شیش و نیم" رو اکران کرد که رفتم دیدمش اما قرار گذاشتیم با آرمان وقتی سینما آزادی آوردش دوباره با هم بریم ببینمیش. همه خاطرهای دبیرستانم از جلو چشم رد شد: یادش بخیر سالن میگرفتیم میرفتیم فوتسال، یه بارش یادمه من تو دروازه بودم دقیق یادم نیست ولی بین 15 تا 20 تا گل خوردم :دی ... البته قوی بودن تیم مقابل هم در تعداد گلها بی تاثیر نبود.
یاد اون معلمِ شیمی سال سومی بخیر که خودش میخواست کنکور بده و چقدر شیمی سوم رو به ما خوب درس داد. یاد اون معلم فیزیک سال سومی بخیر که نمونه سوال امتحان نهایی زمان مشروطه رو هم با ما کار کرد از خانواده بعضی از بچه ها شنیده شده بود که شبا بچه هاشون از خواب میپرن میگن: بنویس بار الکتریکی q1 برابر منفی شش میکروکولن و ... . یاد اون معلم ادبیات چهارمی بخیر که شعرای پروین اعتصامی رو برامون میخوند و آخرین کلاسش دیگه کتاب تموم شده بود و اون کلاس شروع کرد با بچه ها بازی کردن. یاد امتحانات نهایی بخیر که موقع امتحانا چن روز پشت سر هم به زورِ کاپوچینو نمیخوابیدیم یادمه قبل یکی از امتحان یکی دیگه کاپوچینو خوردم تا بیهوش نشم :| ... یادَت بخیر بهترین روزای زندگی!
+ توضیح عنوان: آرمان سومین نفر از همکلاسی دوران دبیرستانم بود که امسال اتفاقی دیدمشون. عجیب نیست؟!
+ "همه ی شهر جز تو گریه هامو دید"
+ یادِ اون معلمِ ادبیات سومونم بخیر که کلا تو نخ بانوان لبنانی بود.
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۱۵
پــس از تــــــو نمونم برای خـــــدا
تـو مـــــرگ دلــم را ببین و بــــــرو
چــو طوفان سنگی به شــاخه غم
گـــل هستیــــم را بچیـــن و بــــرو
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۵۳
شما هم مثل من حال خوبتون به تار موی بنده؟ متاسفانه انگار مام با دنیا راه نمیایم یا شایدم بیشتر برعکسه این باشه نمیدونم. فقط میدونم اگه یه روز حالمون 50- -50 باشه به سمت اون حال بده غش میکنیم. میدونم شمام مثه من دیگه حوصله ی خوندن جملات مثبت رو ندارین وقتی دریای از ناامیدی جلوت موج مکزیکی میزنه: فقط میخوام بگم میشه برای خوب کردن حس و حال زندگی فکر کرد و انجامشون داد از خودِ همین فردا، اینجوری شاید دیگه جهت رودخونه هم مهم نباشه.
+ عید امسال بعد از چند سال تونستم فقط کارای باب میلمو انجام بدم و خدمتتان عارضم که هیچیم درس نخواندم :دی
+ اجبار، الزام، علاقه: هندل کردن این سه تا با هم سخته میدونم!!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۲۴

زمان داره میگذره گاهی سریع و گاه های بیشتری آهسته اما مثل همه زمانها:

هنوزم آینده پر از محال و گذشته خفه شده زیر کوهی از دلتنگی و حسرت

هنوزم تاریخ رو فاتحان مینویسن

هنوزم بهانه های زیادی برای جنگ پیدا میشه. هنوزم آدما کُشته میشن ...

هنوزم جهت رودخانه صاف میره سمت انتهای زوالی نامیرا

هنوزم آدمای زیادی صف میبندن برای واجد شرایط شدن و تا گردن فرو رفتن تو سیستمی که قراره اونجا خودشونو فراموش کنن

هنوزم معیار آزادی برای احمقها تولید فیلم پورنه

هنوزم خیلی ها بین امید واهی و امید دست و پا میزنن

هنوزم برون گراهای زیادی دلِ تیغ رو ندارن، بخاطر همین تو دنیای مجازی خودشون رو هر روز بی ثمر میکشن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۵۱
- "جای پاک شدن گناه ها کوچه و خیابونای پایین شهره"
- من با پلی لیستم شما همه // اصن من با هندزفریم شما همه
- چرا اینقدر حاشیه میری هااا؟ ریدن برات؟؟ برو سر اصل مطلب بابا حوصله نداریم
- و ما تفعلوا مِن خیرٍ یعلمهُ الله (هر چه از نیکی انجام دهید خداوند آن را میداند)
- برای "شروع" اول باید بتونی تمومش کنی اصلا میدونی بنظرم باید یه دادگاه تشکیل بدی و همه ی فکرای زمینی به خط کنی و حکم اعدامشون رو یکی یکی صادر کنی: اعدام همون فکرایی که یه گوشه، دور از دسترس، بی صدا آرام گرفتن و منتظرن روحتو از جسمت کِش برن همونایی که میخوان تو گرمای نور خورشید رو حس نکنی، همونایی که میخوان حس لذت دیدنِ چراغای روشن شده ی دم غروب شهر رو ازت بگیرن. نباید به اونا این اجازه رو بدی، اوکی؟!
- اسمشم "مریم" نیست تا آهنگ "مریم - طاهر قریشی" رو براش بفرستم. الکی مثلا O_o
- خیره شدن به آینده ای تار و نامعلوم بهتر از زیر و رو کردن گذشته ای گذشته است.
- خیلی وقته به اون 13 دلیل چیزی اضافه نشده کم کم باید آستینا رو بالا بزنم یه دلیل دیگه اضافه کنم بهش: دهمین
- بهش میگم من از روشنایی فراریم همیشه تو اتاقم چراغ خاموشه و چشام با کتاب سه انگشت فاصله داره میگه: بیاا خدایی فقط یه سیگار کم داری تا ... :|
- چن وقته شبا تا ساعت چهار و اینا خوابم نمیبره حتی روزایی که طول روز هم خسته شده باشم! تصمیم گرفتم که سعی کنم از این ساعت استفاده کنم.
+ ابرها ایز کامینگ!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۱۵

- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)

- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.

- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه

- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!

- کتاب اونطوری حلش کرده بود ولی من اینطوری حلش کردم خیلیم ابتکاری.

- با اینکه خیلی با کوهنوردی غریبه نیستم ولی هنوز نفهمیدم چرا باید از کوه بریم بالا، پارکای شهر رو ترجیح میدم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۱۶

یه جای از "قمار باز" وقتی مرد برای کمک به فرد مورد علاقه اش و برای پول درآوردن به قمارخانه میرود و بعد مینویسد که:

"ولی چیز عجیب این بود که از دیشب تا به حالا از وقتی که کنار میز رو پوش سبز ایستاده بودم و بسته ی اسکناس ها را میبردم، عشقم در درجه دوم اهمیت قرار گرفته بود. آیا ممکن است درست یک قمار باز شده باشم؟ ... زندگی ام به دو قسمت تقسیم شده بود و من از همان شب عادت کرده بودم که خودم را به خطر بیندازم. شاید این پول بود که این سر گیجه و اختلال حواس را به من داده بود، و شاید هم بهتر از این چیزی نمی خواستم"

- این آخرین ساعتای سال میخوام به خودم بگم:  بیا رو یه کاغذ بنویسیم از فرسودگیِ عمیقِ سالی که گذشت و پاش یه امضای تر و تمیز بزنیم. میخوام بهت بگم: هی رفیق هیچوقت برای شروع دیر نیست اصلا به آغاز تو سوگند ... بسم الله.

 «نـــوروز مبـــــارک»

دریافت

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۴۷

میشه همون اول صبح صورت مادرتو ماچ کنی، میشه ساده بخندونیش

میشه برای روز دیدار لحظه شماری کرد: هر چند دور

میشه نگاهتو قفل کنی رو چیزی که میخوای

میشه نوروز امسال رو متفاوت باشی

میشه قرار بذاری هر هفته یه کاری که تا حالا تجربه نکردی رو انجام بدی: مثلا نصف شب و دوچرخه سواری با دوست صمیمیت.

میشه کر شد، کور شد اما به آرزوت رسید

میشه گفت گوه نخور ...

اصلا چرا ماجرای زندگی رو پیچیده کنیم؟ میشه با دلمون زندگی کنیم: ساده، بدون بازی، بی ریا ...

+ شما هم به این "میشه" ها اضافه کنید.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۶