شاید وقتی نقابهامون رو برداریم دیگه دور و برمون اونقدارم شلوغ نباشه:
// take off your mask!
من ازت دوری میکنم و تو از چشمم میفتی داخل چاهی که به یه دنیای مجازی راه داره یه جا آروم میشینی به تماشا. با خودت میگی: این دیوونه هنوزم به آینده ی بهار این سالهای تکراریش امیدواره با اینکه بین دریایی از متغییرهایی که همیشه میگفت ازشون بیزاره داره خفه میشه.
میگم بین خودمون باشه من صداشو میشنوم اون اینو نمیدونه: بهتر، اینطوری واقعی تر میشه. با خودم میگم: آخر چاه این سالای تکراری به آسمون راه داره کاش میشد بهت توضیحش داد که این تئاتری که داری میبینی هیچیش واقعی نیست نویسنده اش هروئینی بوده. پاشو از رو صندلیت پاشو که تا آسمون خیلی راهه
برای خیلیامون این وبلاگ شده تنها نقطه ی امن دنیا یه نقطه امن لا به لای زندگیمون: مثه آخرین فرصت برای وارد کردن یه رمز درست ورود بعد چند بار اشتباه زدن، برای خلاصی از دست جنب و جوشهای بیخود، جنگای داخلی، سقوطای بی مرگ، خنده های زورکیِ حال بهم زن و تنها راه نجات از دست سکوتی که هر لحظه تو کل بدنت پخش میشه
- پیدا شدن یه دوست جدیدو میشه به فال نیک گرفت
- یه زمانهایی رو هم باید به یادآوری آینده اختصاص داد
- بیشتر مواقع ترجیح میدیم به جای پله از مسیر مخصوص معلولا استفاده کنیم، چرا؟
دقت کردین که خیلیا حتی رفتارهای روزمره شونم عرضه و تقاضایی شده: هیچ چی ارزش این تغییر رو نداره. بگذریم بنظرم وقتی شب میشه زندگی لذت بخش تر میشه حتی قشنگ تر. اصن بنظرم طلوع ماه قشنگ تر از طلوع خورشیده
- شایع بودم یاس گوش میداد:
پنج شنبه عصر رفتم بیرون که چرخی بزنم که هوا ابری شد با ابرای سیاه. میشد دید که مردم قدمهاشونو سریع تر برمیدارن چون رعد و برق مثل یه لامپ یهو آسمانو روشن میکرد. بر عکس بقیه من قدمامو آروم تر برمیداشتم چون علاقه عجیبی به رعد و برق دارم: گوشه ی یه آپارتمان یه جا برای نشستن پیدا کردم که بیشترین میدان دید رو به آسمون داشت نیم ساعتی همینطور گذشت که مادرم زنگ زد که بیا خطرناکه و فلان که منم دیگه برگشتم منظره های قشنگی رو دیدم.
- یه دوست تنبلیم دارم که تعریف میکرد درست وقتی میخواست فصل تنبلیِ کتاب "از حال بد به حال خوب" رو شروع کنه کتابو گم کرده.
- آدم بعضی موقع ها دلش برای نفرت انگیزترین آدمای زندگیشم میسوزه برای دست و پا زدنهای بیهوده اش که هر لحظه اونو بیشتر به پایین میکشه.
- یه کار خوب با یه آدم ثابت ...
- اینجا عشق طعمه ی حریقی ساختگی شده و همه فقط دارن تماشا میکنن: کپسول آتش نشانی فقط یه قدم با اونا فاصله داره.
- کاش خنده ی آدما تو دستخطشون معلوم بود یا حسشون نسبت بهت.
{منچستر با جان کندن 2-1 برد از وستهام. نمیشه امید داشت که
باخت 1-0 با بارسا رو جبران کنه}